خاموش فکران

تهوع آور است حرفهای این نادان های که لقب روشنفکری را یدک میکشند.به قول دوستی روشنفکران در اولین قدم دین و مذهب را تکذیب میکنند.و صد البته واضح است که کسی که دین خدا را تکذیب کند نادانی بیش نخواهد بود. 


دیشبی رفته بودم منزل عمو و پسر عمو وارد فیس بوکش شد.دیدم یکی دیگر از پسر عموهایم پیامی گذاشته که ایران مهم تر است یا اسلام؟جوابشم 4 گزینه ای بود که البته ما رکب زدیم و هم اسلام رو حفظ کردیم هم ایران رو  در این نظر سنجی.    ولی گذشته از شوخی،این مطلب ایران یا اسلام که تازگیا خیلی داره شنیده میشه که میخوان با سواستفاده از میهن دوستی ما ایرانی ها،ایران رو در مقابل اسلام قرار بدن.طرح این سوال همون قدر احمقانه است که از مردی بپرسند زن ات یا بچه ات.گرچه جواب هر دو است منتهی سوال شونده باید فکر کنه که منظور از این (( یا ))چیه؟.به هر حال منظورم اینه که بعضی از این به اصطلاح روشنفکر ها و دل سوز ها و میهن دوست ها نادانسته طرح مسائله ای رو میکنند که محبوب دشمن اسلام و ایران هست و ما دوست داران ایران اسلامی خوابیم و عوام هم که ساده و ناآگاه.


این از این.در حال نوشتن بودم که خدا اجر این نوشته ام را داد.در تهران،بارانی آمد که نگو.سیل راه افتاد.قبلش هم باد تندی وزیدن گرفت که چند چراغی را شکست.در کل عنایت خدا دوباره شامل حالمان شد.

حضرت آقای ماست خامنه ای

دیشبی داشتم نقطه نظرات حضرت ماه را میشنیدم در باب اقتصاد در جمع مقتصدین.هر باری که مینشینم پای صحبت ماه متحیر میشوم از عمق نظرش در مسائل.آخر آدمی در همه ی مسائل کاردان هست که تو اینچنینی؟هر کسی در رشته ای سرآمد است و تو در همه ی امور کاردانی. 

 

دیشبی برای رفع خستگی حضرت ماه شوخی ای کرد که شاید از این زیباتر نمیشد. 

 

آقای ما نیروهای دولتی را در کمک به مفسیدین اقتصادی همچون دو یار والیبالیست خطاب کرد و گفت: 

 

نیروی دولتی است که به مفسد پاس میدهد تا او آبشار بزنه. 

 

و چقدر بی ذوق بودند این مقصدین که حض نکردند از این استعاره زیبا. 

 

بگذریم،امروز در یکی از وبلاگ های ماه دوست چیزی دیدم که اگر انجام شود من یکی بیهوش میشم. 

 

دیدار ما سایبری ها با رهبری.یعنی میشود؟چند روز پیش که استادم در جلسه ی شعرا خدمت رهبری رسید و ما هنوز خواب رهبری را میبینیم و با عکسش خوشیم.دعا کنید که اشک ما بگیرد و راهی بیت عشق شویم.لینک درخواست سایبری ها برای دیدار با معشوقشان را میگذارم هر کسی مایل بود بسم الله: 

 

http://www.pw-arzeshi.com/didar.php 

 

 

مدح نامه ای آماده کرده بودم برای حضرت ماه که این لینک پر ارزش و مقدس ما را به جای دیگری برد.

خفن نیوز ها حالم رو بهم زدند.حزب ا...ی ها هنری جز گرفتن حال من ندارند.رفتم سری به سایت این بردار حسین زدم و باز ... .حوصله ی توضیح ندارم.شیعه از خواندن زیارت عاشورا چه حالی میشود؟من هم همان.


تازگی ها شیعه بودنم،رنگ اسلام عربستان گرفته.فاقد آن نعره و جرات و های و هوی.قبلا که جاهل بودیم و ارادتی به اسلام نداشتم لحظه شماری رمضان را میکردم نمی دانم چه شده امسال هیچ حال خاصی ندارم.دوستی پرسید چرا؟گفتم به قول بعضی ها کار کار اسراییل و امریکاست.شاید هم باشد،ما که رسانه هامان،سایت هایمان،ماهواره هامان،نوشته هامان،عکس هامان،زن هامان،همه چیز ما بوی امریکا میده.


دلم برای آن شیعه بودنم تنگ شده.از آن شیعه هایی که مثل حسین قدیانی حاضر شد برای دفاع از اسلام،از انقلاب جانش را بدهد و نزدیک بود که بدهد.از آن شیعه های که مثل چند ماه پیش من در خوابشان هم ظهور آقا امام زمان را میدیدند و جنگیدن برای او چون عسل شیرین است برایشان.عافیت طلبی گرچه طعمی نیک دارد اما من خواهانش نیستم.


دستم بیش از این نمی رود به قلم.خودتان بخوانید از زبان مولانا:


http://mowlavi.recent.ir/default.aspx?item=13355

شکایت “مهدی” از “مهرداد”

یک/ آقای غفوری فرد گفته که “آقای هاشمی، نه فتنه گر است، نه بی بصیرت”. باید گفت: استغفرالله ربی و…؟! اتوب الیه. خدا نگذرد از کسانی که درباره آقای هاشمی همچین حرف هایی را می زنند. اتفاقا آقای هاشمی خیلی هم خوب هست و من یکی با این عقل ناقص خود خیال می کنم یعنی تقریبا برایم مسجل شده که حضرات ماه: خمینی و خامنه ای گاهی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و پیش برد امور جمهوری اسلامی، به ایشان که الحق استوانه نظام است، کمک می کردند. جخت بلا معتقدم آقای هاشمی با نوشتن نامه سرگشاده اصلا کلید فتنه را نزد، و تازه، اگر هم زد، به من و شما ارتباطی ندارد. انقلاب برای آقای هاشمی است، دل ایشان خواسته بود که علیه انقلاب فتنه کنند که فی الواقع هم نکردند و من که بر این باورم فتنه ۸۸ با نامه سرگشاده آقای هاشمی پایان یافت، نه که آغاز شد. البته از نظر من “ف. ه” و “م. ه” از خود آقای هاشمی جلوتر زده اند و این با زبان بی زبانی مظلومیت آقای هاشمی را می رساند.

دو/ “م. ه” با شکایت از مهرداد بذرپاش، باز هم موفق شد پای یکی دیگر از افسران جنگ نرم را به دادگاه باز کند. خوب است این “م. ه” فراری است حالا، و الا بعید نبود به جای افسر جنگ نرم، پای سرداران جنگ نرم را هم به دادگاه باز کند. اینکه آقازاده فراری آقای هاشمی دم به ساعت پای یکی از ستاره های حضرت ماه را به دادگاه می کشاند، خودش نشان دهنده اوج مظلومیت آقای هاشمی است و اتفاقا بی بصیرتی آقای غفوری فرد را نشان می دهد! همین جا از قوه قضائیه که در برخورد با آشوب گران با احدی شوخی ندارد، و اصلا به مناسبات خانوادگی ایشان نگاه نمی کند، کمال تشکر را داریم. به ما که خیلی دارد خوش می گذرد؛ به شما چی؟!

سه/ معاون اول قوه مجریه گفته که عده ای بیکار مشغول تهمت زدن به دولت هستند. چند تایی سئوال به ذهن مان می رسد که می پرسیم: آیا هر کسی به دولت، تهمت بزند، بیکار است؟! آیا کسانی که به دولت، تهمت می زنند، از قشر بیکار جامعه هستند؟! آیا از روی بیکاری به دولت، تهمت می زنند؟! این وسط تکلیف چند شغله هایی که به دولت، تهمت می زنند چیست؟! آیا قوه مجریه نمی تواند برای افراد بیکار، کار فراهم کند که دیگر به دولت، تهمت نزنند؟!

چهار/ آقای علی لاریجانی گفته که “صدا و سیما نباید به تریبون دولت تبدیل شود”. در این باره هم به عقل ناقص ما چند تا سئوال می رسد: آیا صدا و سیما باید تریبون مجلس باشد؟! آیا مجلس باید تریبون صدا و سیما باشد؟! آیا برای بالانس، نمی شود ضرغامی خودش تریبون لاریجانی باشد، اما صدا و سیما تریبون فلانی؟! آیا روزنامه جام جم که خدمات قوه مجریه را پوشش می دهد، این وسط تریبون صدا و سیما محسوب می شود یا تریبون کی؟! اصلا به من چه کجا تریبون کجاست؟!

پنج/ در خبرها این هم آمده بود که بدحسابان بانکی ستاره دار می شوند. یعنی اخبار طوری است که همین طور سئوال به ذهن آدم می رسد: آیا صاحبان هتل های چند ستاره به بانک ها بدهی دارند؟! آیا فلان هتل ۵ ستاره خیلی به بانک ملی بدهکار است؟! اگر یک بدحساب بانکی، ستاره دار شود، دقیقا چه اتفاقی می افتد؟! اگر ستاره دار نشود، چی می شود؟! در ادامه این خبر آمده بود: “اگر بدهی شما به بانک ها بیش از ۵۰ میلیون تومان باشد و ۳ ماه از سررسید بدهی تان بگذرد، یکی از ستاره دارها می شوید”. خب! از قرار من نمی توانم ستاره دار باشم، چرا که کلا برای یک وام ۲ میلیون تومانی، نمی شود آدم ۵۰ میلیون بدهکار باشد؛ فقط شانسی که آورده ام و سوسوی ستاره شدن را در عمق وجودم هنوز روشن نگه می دارد، این است که از سررسید بدهی ام به بانک بیشتر از ۳ ماه می گذرد!! این به آن در!

شش/ وزیر فرهنگ گفته: “سرانه مطالعه کشور در مجموع ۷۶ دقیقه است”. ایشان البته توضیح داده اند که “سرانه غیر تکلیفی مطالعه در ایران فقط ۱۸ دقیقه است که به اضافه ۱۲ دقیقه مطالعه ادعیه، زیارات و اشعار حافظ به عبارتی می شود ۷۶ دقیقا”. من حالا چی باید بگویم؟! از سرانه مطالعه گریه کنم یا از اینکه این عدد دقیق “۷۶″ چه جوری به دست آمده؟! یا از اینکه ۱۲ به علاوه ۱۸ آیا چگونه حساب شده، که شده ۷۶؟! آیا مطالعه جملات حکیمانه پشت کامیون ها در این سرانه مطالعه حساب شده؟! آیا خواندن “بوق نزن، سالار خسته است”، مطالعه نیست؟!

روزنامه وطن امروز/ ۴ مرداد

نمی گذارند

نمی گذارند ساکت بمانم.


دیروز سوسکی که به اطاق خانه ی احمدی نژاد در آمده بود را بعد از خروج از خانه ی احمدی نژاد دستگیر کردند و کاشف به عمل آمد که جز جریان انحرافی بوده.


بازجو : خودت را معرفی کن


مجرم : آقا به خدا من بی گناهم.بوی بیسکویت اومد رفتم ببینم می تونم چیزی گیر بیارم یا نه.بعد این یارانه ها مردم صرفه جو شدن چیزی به ما نمیرسه.


بازجو : ببین عزیز دل،خودت مقور بیا که داشتی رییس جمهور رو از راه بدر میکردی و به جریان انحرافی پیوند میدادی.بگو.


مجرم: آقا به جون خودم ........................................... .


بازجو: برادر،اون دمپایی رو بیار.

مجرم:باشه،باشه.


بازجو : خوب پس اعتراف میکنی که از طرف جریان انحرافی برای رییس جمهور نامه میبردی و تا دکتر رو به سمت جریان انحرافی کج کنی.

مجرم : کج کنی چیه؟مگه دکتر رو میشه از راهش کج کرد؟مگه کشکه؟


بازجو: میگم دمپایی رو بیاره ها.

مجرم: باشه آقا،هر چی شما بگی.


نتیجه در رسانه ها : بعضی از افراد جریان انحرافی با نفوذ در رییس جمهور قصد دارند او را از خط اصلی جدا کنند


سوال : آقا هر کسی تونست به من بگه جریان انحرافی یعنی چی و هدفش چیه و اصلا کی هست و چه تاثیری روی رییس جمهور گذاشته یک جایزه پیش من داره.


توضیح : میدونم کمی تند رفتم ولی بعضی وقت ها یک حرفهای خنده داری میشنوم که ناچار میشم یک چیزی بنویسم که نمیخوام.