راهکارهایی برای موج دوم فتنه

با ایران رادیاتور کی می ره تو غار؟!
دیشب سران استکبار جهانی در اتاق بیضی جلسه ای درباره راه اندازی موج دوم فتنه در ایران تشکیل دادند که مشروح آن در زیر می آید:
اوباما: متاسفانه موج اول فتنه در ایران ناکام ماند و جواب نداد. ظاهرا باید در موج دوم فتنه، یک "موج ایتالیایی" برویم و یک حالی به راس جنبش بدهیم.
هیلاری کلینتون: یعنی سران فتنه را عوض کنیم.
جوزف بایدن: به نظر من هم ما باید از مهندس و ممد تمدن عبور کنیم.
رابرت گیتس: شیخ پس چی؟
جوزف بایدن: از شیخ نمی توان عبور کرد؛ وسط عبور یک دفعه، ادعای تجاوز می کند! بعد خر بیار باقالی بار کن. کلا مسیر جنبش منحرف می شود.
هیلاری کلینتون: من به این شیخ اصلاحات کلا مشکوکم.
رابرت گیتس: چرا؟
هیلاری کلینتون: این بابا، نفوذی جمهوری اسلامی است و ما را چیز فرض کرده!
جوزف بایدن: حیف اون همه دلار که در فضای سایبر خرج این ذلیل مرده ها کردیم.
رابرت گیتس: ما می خواستیم مردم ایران را به زندگی در ذیل جمهوری اسلامی نا امید کنیم اما از قرار ملت ایران 113 میلیون نفر –  سفر در ایام عید انجام داده اند.
اوباما: نفر – سفر دیگر چه صیغه ای است؟
رابرت گیتس: ما که از کار این جمهوری اسلامی سر در نیاوردیم.
اوباما: حکومت جمهوری اسلامی این 113 میلیون نفر – سفر را از جای دیگری آورده ایران! حکما اینها ملت ایران نیستند.
رابرت گیتس: به این 113 میلیون نفر – سفر حکما جمهوری اسلامی ساندیس داده که رفته بودند "سفر – نفر"!
هیلاری کلینتون: حکومت اینها را با اتوبوس جا به جا کرده! این مسافرت ها مردمی نیست؛ حکومتی است!
جوزف بایدن: این حرف ها را می زنید، پس فردا دوباره این فلان فلان شده قدیانی برمی دارد یک صفحه عیله ما دل نوشت می نویسد که :"دم جمهوری اسلامی گرم که توانست ظرف 13 روز، 113 میلیون نفر – سفر انجام دهد".
هیلاری کلینتون: پس ما باید چه خاکی بریزیم توی سرمان؟
اوباما: ما باید در موج دوم فتنه علیه ایران به مردم اعلام کنیم که مثلا چی کار کنند؟ مثلا در اعتراض به رژیم، ساعت ها را که اول فروردین یک ساعت به جلو کشیده بودند، دومرتبه یک ساعت بکشند عقب!
هیلاری کلینتون: ولی اگر ملت ایران برای ما پهن هم بار نکرد، چی؟
اوباما: بالاخره ما باید جفتک خودمان را بیاندازیم؛ ما موظف به جفتک انداختن هستیم، حالا نتیجه چه می شود، آن دیگر دست ما نیست!
جوزف بایدن: بهتر است از مردم ایران بخواهیم در اعتراض به جمهوری اسلامی و در جهت تقابل با اصل ولایت فقیه تابستان کولر منازل خود را روشن کنند!!
اوباما: خب اینطوری باشد جمهوری اسلامی هم از مردم آمریکا می خواهد در جهت مقابله با نظام سرمایه داری، هنگام خواب چشم های خود را ببندند!!
رابرت گیتس: فعلا مهمترین اولویت ما تعویض سران فتنه است. با این سران فتنه، مبارزه با جمهوری اسلامی، چیز در هاون کوبیدن است.
اوباما: حیف که شاپور بختیار مرد و الا اصل جنس بود؛ آن مرحوم یک نماد کامل بود برای مقابله با اصلاح الگوی مصرف!! اینها با شعارهای رژیم مخالفت می کنند ولی مشتی نمی کشند!
جوزف بایدن: چطور است مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی را بکنیم رهبر فرقه سبز؟
اوباما: این اسمش طولانی است؛ جواب نمی دهد! فقط یک دقیقه طول می کشد اسمش را صدا کنی!
هیلاری کلینتون: برای هر مشکلی یک راه حل وجود دارد. این یارو اسمش که مریم است؛ می شود یک کلمه. مشکل ما با تعدد زوجات یعنی ببخشید تعدد فامیل ایشان است. این مشکل هم قابل حل است. ما فرض را بر این می گیریم که "قجر عضدانلو" یک فامیل، "ابریشمچی" یک فامیل و "رجوی" هم یک فامیل است. با این حساب جمع حروف اول این ورپریده می شود "قار".
اوباما: یعنی این جزجگر زده می شود "مریم قار"؟!
هیلاری: خب، آره دیگه.
اوباما: ولی با ایران رادیاتور کی می ره تو غار؟!
هیلاری: خنگ خدا، این غار نه، اون قار!
(متاسفانه در این لحظه برادر متفکرمان جوزف بایدن که از دری وری های جمع به ستوه آمده بود، دستگاه شنود را یواشکی خاموش کرد.)

روزنامه وطن امروز مورخ ۱۵/۱/۱۳۸۹


به نقل از وبلاگ: http://ghadiani.blogfa.com/

گزارش مراسم چیزبدر

مراسم «چیزبدر» صبح دیروز و با یک روز تاخیر در تپه چیزآباد برگزار شد. در ابتدای این مراسم که تعدادی از سران فتنه، غارتگران بیت المال و عناصر معلوم الحال هم حضور داشتند، آقای چیز ضمن خوشامدگویی به حضار به فضیلت گرگم به هوا در روز چیزبدر اشاره کرد و در ادامه از اوباما خواست حمایت خود از فتنه گران را بیشتر کند. مدیرعامل خبرگزاری چیزنا گره زدن سبزه و انداختن آن به جوی آب را عملی مشکوک خواند و از مردم خواست در مقابل این قبیل بدعت ها ایستادگی کنند. آقای چیز با اشاره به دعوای میان منافقین بر سر تقسیم دلارهای آمریکا از این ندید بدیدها خواست، گدا بازی درنیاورند. وی در بیان دلایل شکست فرقه سبز تصریح داشت: متاسفانه ما در مسجد ضرار فکر راه در رو را نکرده بودیم و جهت قبله را هم رو به روی BBC انتخاب کرده بودیم و بهتر بود در این باره تقیه می کردیم. آقای چیز به حجم بالای مسافرت نوروزی مردم در ایام عید اشاره کرد و گفت: نظام، مردم را با اتوبوس به شهرهای مختلف می برد و بین راه به آنها ساندیس می داد. وی تصریح کرد: مردمی که در روز سیزده بدر به پارک ها و مناطق طبیعی رفته بودند، مردم ایران نبودند و حکومت، آنها را از کشورهای دیگر به ایران آورده بود. مدیرعامل بنگاه دروغ پراکنی چیزنا با انتقاد از کاروان راهیان نور از دولتمردان آمریکا خواست، تعدادی از منافقین را در قالب کاروان راهیان گور عازم مراتع سرسبز آمازون کند. آقای چیز که پرت و پلا حرف می زد، از مردم تقاضا کرد در برابر بی سوادی یکی از سران فتنه، صبر و استقامت پیشه کنند. وی در پایان سخنان خود گفت: خدا با ماست چون علف را به رنگ سبز آفرید.

بنابراین گزارش بعد از سخنان آقای چیز، سران فتنه به بازی «دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده» پرداختند، که مشروح آن در زیر می آید؛

مهندس: دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده.

ممد تمدن: سواد داری؟

شیخ: نه نه!

مهندس: بی سوادی؟

شیخ: به شما که عرض می کنم؛ من کلا چقدر وقت دارم؟

سپس سران فتنه به بازی «دزد و پلیس» پرداختند که شیخ بی سواد هنگام دولاشدن، ادعاهایی در برخی زمینه ها مطروح کرد!! آنگاه نوبت شیخ شد که پلیس شود و شیخ بعد از پلیس شدن به بازداشت ممد تمدن و مهندس پرداخت!! تا لحظه تنظیم این خبر ممد تمدن و مهندس همچنان در بازداشت غضنفر اصلاحات به سر می برند و شیخ راضی به آزاد کردن آنان نمی شود!! گفتنی است کمیته صیانت از بازی های محلی، با فرستادن چند مامور، خواهان مذاکره با شیخ و پایان دادن به ماجرا شده اند که نتایج مقدماتی دور اول مذاکرات، مثبت گزارش شده است؛ یعنی چیز، منفی!!

روزنامه کیهان مورخ ۱۵/۱/۱۳۸۹


به نقل از وبلاگ: http://ghadiani.blogfa.com

یکی از سران فتنه وارد کشتی تایتانیک می شود؟!


من «چیزه کوچولو» هستم؛ دختر آقای چیز، ¤ یا همان مدیرعامل خبرگزاری چیزنا. الان وقت ازدواجم است و اتفاقا چند تا هم خواستگار دارم. «محمد» یکی از خواستگارهای من است که پسر خیلی خوبی است و تا به حال سه بار با پدرومادرش به منزل ما تشریف آوردند. آنچه در زیر می خوانید مشروح جلسه سوم خواستگاری این خانواده برای پسرشان از من بی نوا است؛
پدر محمد: خب، آقای چیز! یک روزی را تعیین کنید برای «بله برون».
آقای چیز: «چهارشنبه سوری» روز مبارکی است!
مادر محمد: وا! مگه روز قحطه؟
آقای چیز: چهارشنبه سوری، روز غلبه ترقه بر در و دیوار خانه مردم است.
خانم چیز: چهارشنبه سوری می توانیم بعد از مراسم از روی آتش بپریم.
آقای چیز: از روی «لجن» هم می شود پرید؛ زردی من از تو، سبز لجن از من!!!
پدر محمد: چهارشنبه سوری، روز غلبه صداهای گوش خراش ترقه اراذل بر گوش ملت است، روز خوبی نیست.
آقای چیز: اصلا ما هنوز تحقیقاتمان درباره پسر شما کامل نشده.
مادر محمد: شما که از قصاب محل هم آمار هفت پشت ما را درآوردید؟!
محمد: آقای چیز! شما مگر با «نظارت استصوابی» مخالف نیستید؟ چطور شورای نگهبان نباید از نامزدها تحقیق کند ولی شما از منی که نامزد دخترتان هستم، نه فقط تحقیق می کنید که نظارت تان هم صد کیلومتر آن طرف تر از استصوابی است؟!
خانم چیز: ما که دخترمان را از سر راه نیاورده ایم؛ کلی زحمت کشیده ایم برایش تا از آب و گل دربیاید.
چیزه کوچولو: خب، ملت هم برای جمهوری اسلامی زحمت کشیده اند و به خاطر همین شورای نگهبان نمی خواهد انقلاب دست نااهلان و نامحرمان بیافتد.
آقای چیز: شما عجالتا ساکت باشی بهتر است.
محمد: اتفاقا مردم روز 9 دی و 22بهمن نشان دادند که چقدر به نظام جمهوری اسلامی علاقه دارند.
آقای چیز: مردم را با اتوبوس از شهرستان ها آورده بودند تهران!
پدر محمد: از کدام شهرستان ها؟
خانم چیز: از قم و اصفهان و کاشان و...
پدر محمد: ولی در همین شهرها که راهپیمایی، خیلی حماسی بود. مردم قم و اصفهان و کاشان را از کجا آورده بودند؟
محمد: لابد از تهران!! ما که مثل سران فتنه، مغز چیز نخورده ایم. هرکسی در شهر خودش علیه سران فتنه راهپیمایی می کند.

(خنده حضار به جز آقای چیز و خانم چیز)
آقای چیز: حالا از ما دختر می خوای دیگه؟!
چیزه کوچولو: من محمد را به خاطر همین ایستادگی روی اصول و ارزشها دوست دارم.
آقای چیز: یک اصولی نشانت بدهم؛ بگذار مهمان ها بروند!
پدر محمد: شما چیزی گفتی؟
آقای چیز: داشتم می گفتم که مهمان کلا حبیب خداست!!
پدر محمد: حالا مهریه چقدر باشه؟
خانم چیز: چیزه کوچولو الان «25» سالش است، مهریه باشد 1363دلار آمریکا، یعنی سال تولد چیزه کوچولو.
مادر محمد: حالا چرا این همه سنگین؟ چرا به دلار
آقای چیز: ما کلا معاملاتمان را با چیز یعنی با دلار آمریکا انجام می دهیم.
محمد: پس شما به آمریکا وابستگی داری. «کیهان» پیش بینی کرده بودها!
چیزه کوچولو: متاسفانه پدر به دلارهای هیلاری کلینتون، اعتیاد دارد.
چیز کوچولو: البته جمع، خودمانی است؛ بابا به چیزهای دیگری هم اعتیاد دارد!!
(نیم ساعت بعد و بعد از رفتن مهمان ها)
آقای چیز: مردم روز 22بهمن از کجا آمدند میدان آزادی؟ زود باش جواب بده.
چیزه کوچولو: از همین تهران.
آقای چیز: بگو از شهرستان آمدند و الا همچین می زنم خون بالا بیاری!!
خانم چیز: الان چند ساعته مصرف نکردی، اعصابت سر جایش نیست.
آقای چیز: مردم با چی به راهپیمایی آمدند؟
چیزه کوچولو: با عشق به ولایت فقیه.
آقای چیز: بگو با اتوبوس و به زور آمدند، تا از خانه پرتت نکردم بیرون!
خانم چیز: بیا موبایل ات زنگ می خوره؛ شماره شیخ بی سواد افتاده.
آقای چیز: بنال!
شیخ: به شما که عرض کنم؛ اول بگو چقدر وقت دارم؟!
آقای چیز: بگو، چیه؟
شیخ: اینکه گفتی؛ «چهارشنبه سوری» روز غلبه نور بر تاریکی است، این مال «سیزده بدر» بود.
آقای چیز: پس چهارشنبه سوری روز چی بود؟
شیخ: جرج سوروس به ممد تمدن گفته؛ چهارشنبه سوری هم از شما بی عرضه ها هیچ کاری ساخته نیست.
آقای چیز: حالا تکلیف چیست؟
شیخ: به شما که عرض کنم؛ سیزده بدر چون مردم از شهر خارج می شوند، خیابان های تهران خلوت می شود و ما می توانیم از این فرصت استفاده کنیم که با «اسب تراوا» یک حالی به سطل آشغال های شهرداری بدهیم.
آقای چیز: ما با احمدی نژاد مشکل داریم، قالیباف چه گناهی کرده؟!
شیخ: به شما که عرض کنم؛ ملت، ما را از کشتی انقلاب پرت کرده بیرون. من می خواهم از وقت باقیمانده استفاده کنم و با رولاندو... رونالدو کاپریو... لئوناردوکار... کاپوتریو
آقای چیز: بابا! «لئوناردو چیزاپریو»!!
شیخ: آره با همون برم تو کشتی تایتانیک. تو هم میای؟
آقای چیز: تو برو، واسه ما تعریف کن. خداحافظ!
چیزه کوچولو: ناوشکن جماران، دهان تان را مسواک کرد، ملتفت می شوید.
آقای چیز: چی گفتی؟
چیز کوچولو: با من بود؛ گفت: میای بریم پارک نیاوران، تخمه بشکنیم!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

¤ توضیح ضروری: "آقای چیز"، کاراکتری است که در دوران اصلاحات در کیهان و در ستونی به نام «تلخند» استفاده شد. این نام، اگرچه ممکن است گاهی اشاره به یکی از سران فتنه داشته باشد اما لزوما بدل از فتنه گری که زیاد «چیز چیز» می کند، ندارد. «آقای چیز» سالها قبل از این آقای چیز، چیز چیز می کرد!!

برگرفته از وبلاگ: http://ghadiani.blogfa.com/

چرا شیخ، نمی خواهد خاتمی بیاید؟!

چنانکه خبرنگار ما «آرملیا» از منابع موثق شنیده است در جلسه اخیر سران فتنه مهندس از شیخ می خواهد که جلسه بعدی، محمد خاتمی هم باشد تا سه نفری چیزشان یعنی عقل شان را روی هم بگذارند و ببینند که چه خاکی باید روی سرشان بریزند. اما از قرار شیخ با این پیشنهاد مهندس به شدت مخالفت کرده است. به نظر شما کدام یک از گزینه های زیر دلیل مخالفت شیخ با حضور خاتمی در جلسه آتی سران فتنه است؟
1- خاتمی معمولاً قلنبه سلمبه صحبت می کند و کروبی چیزی از صحبت های خاتمی متوجه نمی شود.
2- کروبی سطح سواد و دانش خود را از خاتمی بالاتر می داند.
3- شیخ و مهندس کلاً بدون خاتمی راحت ترند و رفتن خاتمی به جلسات شیخ و مهندس برای خاتمی که به هر حال اهل چیز نیست، بدآموزی دارد.
4- چون در جلسات سران اصلاحات، شیخ را دعوت نمی کنند، کروبی می خواهد با این حرکت اعتراض خود را به دار و دسته خاتمی نشان دهد.
5- خاتمی در ملاقات با جرج سوروس، شیخ را نبرد و حالا کروبی هم می خواهد تلافی کند.
6- از آنجا که خاتمی ادعا می کند که کلاً به چارچوب قانون اساسی علاقمند است، کروبی اضافه شدن وی به جلسات خودش با مهندس را اقدامی در چارچوب قانون اساسی نمی داند.
7- شیخ از این ترس دارد که اگر سران فتنه، سه نفری با هم یک جا جمع شوند، قوه قضائیه می تواند با حضور در محل این جلسه هر سه نفر سران فتنه را با هم دستگیر کند.
8- کروبی، ترسش از این است که چون خاتمی خیلی پرچانه است، وقت چندانی برای حرف زدن شیخ باقی نماند و دم به ساعت باید به مهندس و محمد بگوید؛ به شما که عرض کنم، من چقدر وقت دارم؟!
9- اگر جلسات دو نفره به جلسات سه نفره تبدیل شود، شیخ نگران است که ملت از این نشست، تعبیر به جلسه «سه تفنگدار» کنند و حال آن که تفنگ ها را به اراذل اجاره ای داده اند.
10- شیخ می ترسد که با اضافه شدن خاتمی به جلسات خود با مهندس، سطح جلسه پایین بیاید!!
11- کروبی کلاً چشم دیدن خاتمی را ندارد.
12- شیخ از خاتمی، دستی گرفته و حالا حالاها نمی خواهد او را ببیند.
13- شیخ، فقط خودش و مهندس را جزء سران فتنه به حساب می آورد و خاتمی را نخودی می داند.

کیهان۴اسفند۱۳۸۸

برگرفته از وبلاگ: http://ghadiani.blogfa.com/