جریان

سلام به همگی.


بعد از مدت ها دستم به قلم رفت و لازم دیدم که دستم به قلم برود.



دیشبی رفتم و از دکه ی روزنامه فروشی فیلم اخراجی های سه را خریدم.بگذریم که جز اول فیلم و قسمت های مربوط به امین حیایی بقیه فیلم مفت نمی ارزید ( البته از دید من ).انتهای فیلم که سخنرانی سید بود را البته جدا کنید که عالی بود.فیلم که تمام شد یادم آمد که سال 88 چه بر سر این من و بر سر ایران من رفت.شاید باید این فیلم را  " مصور سال 88 " نامید.خلاصه دلم خواست تجلیلی دوباره ای از دکتر احمدی نژاد کنم.



بخش بعدی هم اتفاقا می پردازه به انسان هایی که سنگ انداختن بر سر راه دکتر رو وظیفه دینی خود می دانند.هرگز از خاطرم نمی رود حرفی را که برادر محمود در تلویزیون گفت : بعضی ها وقتی به دولت میرسند،فکر می کنند ملاحظه هیچ چیزی را نباید کرد.هرگز و هرگز از خاطرم نخواهد رفت.


یادم می آید یک بار از دوستم پرسیدم چرا حضرت آقا ( آیت ا... خامنه ای ) انقدر تنها بوده؟.جوابی نداشت به من بدهد و الان از خودم می پرسم چه شد که هر ناکسی به خود جرات داد راجع به رییس جمهور اظهار نظر کند و رییس جمهور ما تنها ماند.( البته ایشان بین مردم تنها نیستند.مجلسی ها خود را با این موضع گیری خراب کردند و حیف که موضع رییس جمهور ما " سکوت الهام بخش وحدت " هست والا دست بسیاری رو میشد ).


نکته : عطای بالا نیامدن وبلاگم ( همان مسدود شدن ) را به لقای دفاع از حق دادم.پس انشا ا... اگر اینجا ندیدمتان حلال کنید.جای دیگری می بینمتان.


یکی از این آقایان،علاوه بر آقای علی مطهری ( که به عقیده من هر چه پدر اندوخت ایشان با سخنانش به باد داد )،آقای احمد توکلی ( نماینده تهران در مجلس هست که جای تاسف داره برای من که ایشون نماینده من باشن ) هست که ماهنامه جریان با استفاده از خاطرات منتشره آقای توکلی برگ هایی از مجله رو به نشان دادن شخصیت کسی که تمام قد رو بروی دولت ایستاده می پردازه.اول نوشته هم نویسنده این نوشتار در صفحه 16 می نویسد:


اگر این اعترافات مربوط به دیگر سیاست مداران بود،چه ها که به دیگران نمی گفتند و چه ماجراها که نمی ساختند.


در سایت مجله که دومین شماره اش نیز هم هست چیزی پیدا نکردم.بنابرین خودتان این مجله را بخرید و خود بخوانید که چه شده.

بومی سازی علوم انسانی از اهم واجبات است.

کسی که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد،با لگد دشمن از خواب بیدار می شود. امیر المومنین علی (ع)
خدا را بی نهایت سپاس گذارم که مردم ما خواب نبودند و به جای آن که دشمن به ما لگد بزند،ما به آن ها لگد زدیم و با یک مشت ناک اوت اش کردیم.پدر من اشتباه می کرد که می گفت:ما ۳۰ سال است که یعنی داریم مشت محکم به دهان استکبار میزنیم ولی در اصل مشت به دهان خودمان می خورد.پدر من اگر می دانست که بعد از ۹ ماه،آقای پل کریگ رابرتز،معاون سابق وزارت خزانه داری در پایگاه اینترنتی << کانتر پایچ >> از قول آقای کنت تیمرمن،رییس بنیاد ملی دموکراسی گفته که بخشی از پول های آمریکا که برای انقلاب رنگی در دنیا تخصیص داده از طریق موسسه های غیر انتفاعی خارجی به دست هوادار های آقای موسوی رسیده،دیگر این حرف را نمی زد.پدر من گرچه فقط به مسائل مادی نگاه می کند،ولی اگر بی طرفانه به قضایا نگاه می کرد به همان نتایجی می رسید که من رسیدم.پدر من اگر این دو سه روزه برنامه ی سیاست ایرانی را که نگاهی به مسائل نفت داشت را دیده بود و دیده بود که دکتر صادق زیبا کلام که اصلا هم زیبا کلام نیست و از بد روزگار استاد دانشگاه هست،خیلی راحت در صدا و سیما ظاهر می شود و دوران پهلوی را دوران خدمت می نامد و معتقد است که ما نفت را چه گلی به سرش زدیم؟ آن وقت خرج تحصیل و ارتش میشد حالا هم می شود،دیگر نظام مقدس جمهوری اسلامی را دیکتاتوری نمی دانست.البته دوستان در آن برنامه جواب آقای زیبا کلام را دادند.من قصد جواب دادن به این عزیز را ندارم.قصد دارم که حال اساسی به شورای عالی انقلاب فرهنگی بدهم.من عهد کرده بودم فعلا راجع به دولت اظهار نظر نکنم تا به موقعش،اما بعضی موقع ها امکان پذیر نیست وفای به عهد.
من نمی دانم واقعا شورای عالی انقلاب فرهنگی چه کار می کند؟خوب این استاد دانشگاه ما که فقط مانده بگوید جمهوری اسلامی جمع کند برود پی کارش.آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید درست تر دست به انتخاب استاد بزند؟
یادم می آید خواهر دوستم که طرفدار آقای موسوی بود و فقط دو بار راجع به مسائل انتخابات با هم صحبت کردیم،از مقام معظم رهبری گله کردند که چرا گفته اند باید علوم انسانی را بومی کرد و  وجود استاد مبرز بر سر دانشجویان الزامی است؟البته ایشان طرفدار رهبری هستند و ایراد های خود را به طور کاملا محترمانه ایراد کرده اند.ایشان نگران بودند که با این حرف مقام معظم رهبری دوباره در دانشگاه ها بسته می شود.من هم در جوابشان گفتم:شما مثل من،رشته ی تحصیلی تان علوم انسانی است والان مشغول تحصیل در رشته ی جامعه شناسی دانشگاه تهران هستید.شما پا جا پای دکتر شریعتی خواهید گذاشت،باید به مسائل فرهنگی اهمیت بیشتری مذبول بفرمایید.اولا که احتمال بسته شدن دوباره ی دانشگاه ها بسیار پایین است،در ثانی چنانچه بسته شود،هزینه ای است که باید پرداخت.ایشان فرمودند:ما توانایی اش را نداریم.گفتم:اتفاقا داریم.گفتند:بر چه اساس؟گفتم: بر آن اساس که فلسفه را بومی کردیم.بر آن اساس که غرب،علم را از شرق گرفت و بومی کرد و ما الان داریم کتاب های آن ها را به صورت ترجمه وار و بدون کم و کاست تعلیم می دهیم.خلاصه یکی من بگو،یکی ایشان.آخر سر به من گفتند:اگر همه مثل شما فکر کنند،این مملکت هیچ وقت رشد پیدا نمی کنه.منم با خنده گفتم:اتفاقا بر عکس اگر همه مثل من فکر کنند،کشور با سرعت رشد می کند.
        
                     * * * * * *
این ها را گفتم که بگویم وقتی  رهبر فرزانه ی ما گفتند:باید علوم انسانی بومی سازی شود،حق داشتند.چون الان آقای زیبا کلام که استاد دانشگاه هم هست دوران حکومت پهلوی را دوران خدمت میداند و اذعان کرده که:ما که می گوییم نفت دوران پهلوی صرف خیانت می شده مگر الان صرف چیزی غیر از امور کشور می شود؟آن موقع هم همین بود.استادانی مثل ایشان،این طرز فکر را به دانشجویان انتقال داده و نتیجه اش می شود همینی که می بینیم.

از صدا و سیما هم باید تشکر کرد که ایشان را برای شب های بعدی سانسور نکرد و اجازه داد که ثابت شود در این مملکت آزادی بیان هست،اما بی احترامی خیر.آزادی گفتمان هست،اما رواج کذب و تخریب به نام انتقاد هرگز اجازه ی فعالیت نخواهد داشت.البته باز هم می گویم وجود افرادی مثل آقای زیبا کلام برای جامعه ی ما سازنده و مفید است چون باعث رشد تحقیق و تفکر و گفت و گو و نقد پیرامون مسائل مطروحه در جامعه ی ما نسبت به گذشته می شود.اگر غیر از این بود رهبری هرگز ما را به ایجاد کرسی های آزاد فکری توصیه نمی کردند.

در پایان هم بگویم استاد معتضد،تاریخ پژوه بزرگ ایران اعلام آمادگی کرده که در برنامه ی سیاست ایرانی روز شنبه،در شبکه ی چهار با دکتر صادق زیبا کلام مناظره ی دوستانه داشته باشد.امید است که هر دو حاظر شوند.برای استاد معتضد آرزوی پیروزی در این مناظره و شادکامی در زندگانی خود را دارم.